مطالعه کتاب مقدس در میان منونیت ها: معجزات در بولیوی و مکزیک

مطالعه کتاب مقدس در میان منونیت ها: معجزات در بولیوی و مکزیک
خانواده انگلمن

مدرسه آلمانی در سن رامون نفوذ خود را افزایش می دهد. نوشته مارک انگلمن

ابرهای تیره به طرز تهدیدآمیزی بیشتر و بیشتر به سمت ما فشار می آوردند. از دور می توانستی باران را ببینی که می بارید. باران برکت می آورد، اما در حال حاضر قطعاً نیازی به باران نداشتیم. می خواستیم فونداسیون خوابگاه/مرکز بهداشتی جدید را بریزیم و آخرین چیزی که نیاز داشتیم باران بود. کارگران مشغول ریختن بتن مایع بودند، اما باران نزدیک‌تر می‌شد. ما صمیمانه از خدا خواستیم که باران را منحرف کند. ما کاملاً مطمئن بودیم که خدا معجزه دیگری مانند اولین ساختمان انجام خواهد داد. سپس اولین قطرات باران را روی پوستم حس کردم. چطور ممکن بود؟ نماز خوانده بودیم. با نگاهی به اطراف دیدیم که باران واقعی از اطراف ما می بارد. چند قطره باران فقط کوهپایه بود. ما حتی یک رنگین کمان دوتایی (تصویر) را به عنوان وعده لطف خداوند به ما دیدیم. بار دیگر خداوند ابرها را جدا کرده بود و به ما اجازه داده بود که فونداسیون را خشک کنیم. فقط وقتی کارمان تمام شد کم کم باران شروع به باریدن کرد. کل روز بعد، باران خوب و ملایمی روی فونداسیون ریخته شده بارید و ما را از آبیاری نجات داد. زمان کامل خدا!

داوطلبان جدید و جای خالی

در ژانویه، ما داوطلبان جدیدی از اروپا گرفتیم که در اینجا در خدمت ما مشغول کمک به ما هستند. فرانتس و اندی نوسیمه از اتریش به همراه ژولیکا یاکوپک از آلمان شمالی که دانش عمومی و سایر دروس را فرا گرفته است، در دبستان با ریاضیات و آلمانی به ما کمک می کنند. خواهرش کارولین جاکوپک در مهدکودک با بچه های کوچک کار می کند. از هر داوطلبی که با جان و دل در راه خدمت به خدا و مردم تلاش می کند سپاسگزاریم. در ژوئن امسال جیسون، آنی و تابه ما را به آلمان ترک خواهند کرد و ما در حال حاضر همچنان به دنبال جایگزینی در موسیقی و دبستان هستیم. اگر کسی را می شناسید که علاقه مند است، لطفاً تماس من را به اشتراک بگذارید.

هجوم زیاد به سمت مکان های دانشجویی

در ابتدای فوریه زمان شروع سال تحصیلی جدید بود. ما با 28 دانش آموز در 4 کلاس درس - از مهد کودک تا کلاس ششم شروع کردیم. والدین، که بسیاری از آنها در غیر این صورت هرگز به مراسم ادونتیست نمی آیند، نیز در مراسم افتتاحیه مدرسه شرکت کردند. چند ماه از آن زمان می گذرد و آنقدر خدا را شاکریم که توانسته ایم کلاس های حضوری را بدون هیچ گونه ویروسی برگزار کنیم. بچه ها هم از این بابت خیلی ممنون هستند. معلمان قبلاً به خوبی مستقر شده اند و والدین از اینکه فرزندانشان می توانند در مدرسه ما حضور داشته باشند سپاسگزار هستند. در مرحله ثبت نام از قبل، عجله زیادی وجود داشت و بسیاری از والدین علاقه مند بودند فرزندان خود را نزد ما بفرستند. متأسفانه مجبور شدیم بسیاری از آنها را لغو کنیم زیرا در حال رسیدن به محدودیت ظرفیت مدرسه هستیم. بالاخره ما هنوز در یک ساختمان موقت مدرسه هستیم که در ابتدا به عنوان خانه ای برای اسکان معلمان در نظر گرفته شده بود. ما امیدواریم و دعا می کنیم که روزی خداوند یک ساختمان مدرسه جداگانه به ما عطا کند که بتوانیم دبیرستان را تا کلاس دوازدهم نیز ارائه دهیم.

سفر مبلغان به مکزیک

در پایان ماه مارس یک سفر ماموریت ویژه به خارج از بولیوی انجام شد. از زمان شیوع بیماری همه گیر، من با تینا، خواهر ادونتیست در مکزیک، که در آن زمان ویدیوهای ما را دریافت و ارسال می کرد، در تماس بودم. او یک منونیت سابق است، اما برای سال‌ها غسل تعمید گرفته است و در کلیسای ادونتیست اسپانیایی زبان در Cuauthemoc، مکزیک مشارکت داشته است. با این حال، خدا بر قلب او نهاده است که به خانواده و دوستان منونیتی خود برسد. سال‌هاست که انجمن محلی مکزیک تلاش می‌کند به 140.000 منونیت در این مستعمره بزرگ در ایالت چی‌هواهوا در شمال مکزیک دسترسی پیدا کند، اما بی‌نتیجه است. در پایان سال 2021، این ایده مطرح شد که من باید به مدت 2 هفته به آنجا سفر کنم تا مطالب مأموریت خود را به آنها نشان دهم و ببینم چه کارهای تبلیغی می تواند در آنجا انجام شود. گفت و انجام داد. ادونتیست های محلی هزینه پرواز من را پرداخت کردند، بنابراین من توانستم در اواسط ماه مارس به مکزیک پرواز کنم.

صدمین سالگرد منونیت ها

در آنجا صدمین سالگرد منونیت‌ها را در مکزیک جشن می‌گرفتند، وقتی آنجا هستید، به سرعت متوجه می‌شوید که منونیت‌ها در آنجا بسیار توسعه‌یافته‌تر از بولیوی هستند. کل شاخه‌های صنعت و کسب‌وکار وجود دارد که تا کانادا و آمریکای جنوبی شبکه‌ای هستند. خود منونیت ها نیز در مورد صحبت در مورد ایمان خود و پذیرش چیزهای جدید بسیار بازتر و کمتر خجالتی هستند.

ما با دیدار و بازدید از خانواده و دوستان تینا شروع کردیم به سخنرانی های عصرانه در مورد موضوعات فعلی نبوی در خانه خصوصی خواهر با ایمانمان تینا. خیلی ها علاقه مند بودند، اما همه نیامدند. اما کسانی که آنجا بودند تقریباً مرتب به همه سخنرانی ها می آمدند. از طریق این گروه، که با هم رشد کردند، می توان یک گروه خانگی تأسیس کرد که هنوز هم با موضوعات شاگردی ملاقات می کند و ادامه دارد.

مکالمه با منونیت

وقتی به بازدیدهایمان از مستعمره فکر می کنم، به یاد برنهارد می افتم. او دوست دارد درباره عیسی به مردم بگوید. هر جا که می رود. یک روز بعدازظهر به دیدارش رفتیم. دیگر غروب بود و سرد. در گاراژ او نشستیم، جایی که باد همچنان به شدت می وزد. بنابراین در مورد عصرها و موضوعات فردی صحبت کردیم. سپس ما نیز به سبت آمدیم و او گفت که اگر فقط عیسی را در قلب خود داشته باشید، هیچ کدام از اینها آنقدر مهم نخواهد بود. ما آن را اینطور ندیدیم، اما همچنان گفتگوی خوبی داشتیم. در پایان آنقدر خوشحال شد که به دیدارش رفتیم که چندین بار از ما تشکر کرد. سپس از من پرسید هزینه پرواز را چه کسی پرداخت کرده است؟ او کیف پولش را بیرون آورد و 500 پزو (حدود 25 دلار) به من داد تا از ما حمایت کنم. سپس پول را به خواهر و برادرم دادم. روز بعد دوباره با یاکوب، همراهم تماس گرفت و به او گفت که از این دیدار چقدر خوشحال است. شما اغلب چنین قدردانی را دریافت نمی کنید.

تاریخچه ادونتیست های منونیت در مکزیک

در طی بازدیدهایم از آنجا، یوهان را نیز شناختم که به کلیسای ادونتیست می‌آید و سال‌هاست که غسل ​​تعمید گرفته است. او زباله های تعدادی از خانواده ها را جمع آوری کرد و گهگاه جلدهای جالب مجلات ادونتیست های دور ریخته شده را می دید که برخی از آنها را برای خواندن به خانه می برد. این باعث شد که او با ادونتیست ها در تماس باشد. اولین ادونتیست منونیت در چیهواهوا، پدر تینا، هنری بود. او واقعاً فقط یک مسیحی بود. او در ایمان خود معنای چندانی نمی یافت، بنابراین سعی کرد با الکل قلب خود را آرام کند. روزی بشارت دهنده کتابی به ملاقات او رفت و با آنها صحبت کرد و کتاب هایی از او به جا گذاشت. هاینریش به همسرش گفت که آنها هرگز این کتاب ها را نخواهند خواند و او باید آنها را دور بیندازد. اما همسرش همه چیز را به گونه‌ای دیگر می‌دید و به همین دلیل او پنهانی کتاب‌ها را بدون اینکه خودش بخواند پنهان کرد. مدتی بعد همه در مراسم تشییع جنازه بودند. در کلیسا، یک خادم منونی در مورد هزاره صحبت کرد که جالب به نظر می رسید. در مقبره، واعظ دیگری نیز در مورد هزاره سخنرانی کوتاهی کرد، اما دقیقاً برخلاف آنچه سخنران قبلی گفته بود، گفت. که پدر را مشکوک کرد. فقط یک نسخه می تواند درست باشد، نه هر دو! هنگام ناهار در خانه، افکار خود را با زن در میان گذاشت. آیا قبلاً کتابهایی در این زمینه از کسی دریافت نکرده بودند؟ اما بعد یادش افتاد که آنها را دور انداختند. در کمال تعجب، همسرش سپس کتاب‌های مبشر کتاب را بیرون آورد. او شروع به مطالعه فشرده کتاب ها کرد. الکل و برخی دیگر از عادات بد او به کلی فراموش شدند. او فقط یک هدف داشت: او می خواست حقیقت را دریابد - تمام حقیقت! روز و شب کتاب می خواند. در حالی که او چیزهای جدید زیادی یاد گرفت، همه چیز منطقی بود و بر اساس کتاب مقدس بود. در پایان با کلیسای ادونتیست ها از طریق کتاب ها آشنا شد و سرانجام غسل تعمید گرفت. همسرش دو هفته بعد به آب غسل تعمید رفت. هر دو اولین و تنها زوج متاهل در کل مستعمره بودند. فرزندان او در آن زمان بزرگ شده بودند و تنها دو نفر از آنها نیز تصمیم گرفتند از ایمان جدید پیروی کنند: آبرام و تینا، خواهر با ایمانی که مرا با مکزیک در تماس بود.

برادرش هاینریش از دوران جوانی به ایمان علاقه مند بود. در سن هشت سالگی از معلم مدرسه خود در آن زمان پرسید که آیا سبت کتاب مقدس روز استراحت صحیحی است یا خیر. اون موقع جوابی نگرفت! اسفندماه امسال وقتی به آنجا رفتم، از او شنیدم که بعد از این همه سال هنوز به موضوع سبت علاقه دارد، اما هنوز سؤالاتی دارد. اینطوری با هم آشنا شدیم. او سؤالاتی در مورد متون ظاهری «ضد سبت» در کولسیان 2,16:1 و اول قرنتیان 16,1:XNUMX برای من آورد. یک غروب بعد از سخنرانی ساکت نشستیم و من پیشینه این متون مقدس را برایش توضیح دادم. منتظر اعتراض بودم اما هیچکدام نیامد. او از پاسخ ها راضی بود. در پایان گفتگو از او پرسیدم: «و بعدش چی؟ آیا می‌خواهی روز سبت را حفظ کنی؟» ابتدا چیزی نگفت. عصر روز بعد دوباره از او پرسیدم که قرار است با سبت چه کار کند؟ او گفت: «اگر یک جماعت آلمانی برای حفظ سبت وجود داشته باشد، من فوراً آنجا خواهم بود!» به او گفتم که ما برنامه‌هایی برای راه‌اندازی یک جماعت آلمانی در مستعمره داریم. در حال حاضر، همراه با انجمن شمال مکزیک، ما به دنبال یک خانواده آلمانی زبان با سابقه پزشکی هستیم که بتواند یک مأموریت بهداشتی را در بین منونیت های آنجا آغاز کند.

وقتی به سخنرانی ها فکر می کنم، موضوع دانیل 7 به ذهنم می رسد. موضوع سبت از طریق شاخ کوچک مطرح می شود، زیرا در اینجا پیشگویی شده بود که این قدرت "فصل ها و قانون" را تغییر می دهد. و این به نوبه خود مربوط به تغییر حرمت روز سبت به یکشنبه است. ما قبلاً موضوع را در عصرهای قبل به نفع یک سخنرانی دیگر به تعویق انداخته بودیم. حالا غروب یکشنبه بود و معلوم شد که آن شب بیشتر از همیشه مهمان ثبت نام کرده بودند. خانواده ای هم بودند که 3 ساعت اضافی رانندگی کردند. 30 دقیقه قبل از شروع عصر بود. از خود پرسیدیم: آیا دوباره موضوع را به تعویق بیندازیم؟ مهمانان جدید چگونه آن را درک می کنند؟ کدام موضوع برای شرایط فعلی بهترین بود؟ ما مطمئن نبودیم. به دعا رفتم و درخواستم را به درگاه خدا تقدیم کردم. در پایان مطمئن شدم که موضوع برنامه ریزی شده درباره دانیل 7 را برگزار کنم. قطعا هیجان انگیز خواهد بود!

تاپیک رو مثل بقیه شب های قبل بدون هیچ اتفاقی مرور کردم. همه با علاقه گوش دادند. در پایان هنوز زمان برای سؤال یا نظر وجود داشت. انتظار باد مخالف یا علامت سوال بزرگ را داشتم. اما چنین اتفاقی نیفتاد. شگفت زده شدم. سپس زنی از خانواده که سه ساعت رانندگی کرد، گفت: «مطمئنم که قرار است سبت را نگه داریم! اما ما این کار را نمی کنیم! ما می دانیم که کلیسای کاتولیک روز شنبه را تغییر داد! اما چگونه باید سبت را نگه داریم؟» پاسخ و سؤالات او همه ما را شگفت زده کرد. ما قطعاً انتظار چنین چیزی را نداشتیم. سپس این سؤالات منجر به گفتگوی بسیار خوبی شد - همچنین با سایر مهمانان. همه موضوع را خیلی خوب دریافت کردند. در پایان حضورم در آنجا، همین خانواده من را از مناطق دورتر دعوت کردند تا یک سری سخنرانی با آنها در کلیسای منونیت داشته باشم. من هیجان زده هستم که ببینم خدا چه زمانی به من این فرصت را می دهد. من می خواهم امسال به دنبال علاقه خود باشم - اکنون که درها باز هستند.

بازگشت به بولیوی

می‌خواهم این خبرنامه را با داستانی از زندگی روزمره مدرسه‌مان به پایان برسانم: زنی این هفته در مدرسه با ما ملاقات کرد تا پسر سه ساله‌اش را در مدرسه ابتدایی ما ثبت نام کند. همیشه می توانید در پایان سه ماهه در این کشور مدرسه را تغییر دهید. او گفت که پسرش مشکلات رفتاری دارد و به دنبال مدرسه خوبی برای اوست. او با آشنایان صحبت کرده بود و آنها مدرسه ما را با این جمله به او توصیه کرده بودند: «بچه‌های آنجا رفتارشان را به سمت بهتر شدن تغییر می‌دهند!» چه شهادتی از کاری که خدا در بین بچه‌های اینجا در مدرسه ما انجام می‌دهد! ما تنها مدرسه خصوصی مسیحی در شعاع 70 کیلومتری هستیم. خدا بزرگ است! او کار خود را انجام می دهد - در ما و از طریق ما! و ما همین را برای شما آرزو می کنیم!

امید برای Bolivia.de
پروژه ای از انجمن بادن-وورتمبرگ

از: خبرنامه پروژه بولیوی شماره 17، مه 2022

Schreibe einen Kommentar

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

من با ذخیره و پردازش داده های خود مطابق با EU-DSGVO موافقت می کنم و شرایط حفاظت از داده ها را می پذیرم.