مَثَل تاکستان های شرور: ما عدالت انسانی را می خواهیم - خداوند فیض بهشتی می دهد.

مَثَل تاکستان های شرور: ما عدالت انسانی را می خواهیم - خداوند فیض بهشتی می دهد.
Adobe Stock - جنی استورم

... تنها راه عدل الهی. توسط الن وایت

زمان مطالعه: 9 دقیقه

گاهی در اسرائیل باستان، خداوند انبیا و رسولان را به تاکستان خود می فرستاد تا سهم خود را از کشاورزانش دریافت کنند. متأسفانه، این پیام رسان ها دریافتند که از همه چیز برای هدف اشتباه استفاده می شود. بنابراین، روح خدا به آنها الهام کرد تا مردم را از بی وفایی خود برحذر دارند. اما با وجود اینکه مردم از کارهای نادرست خود آگاه شدند، اصرار کردند و فقط لجبازتر شدند. التماس و استدلال فایده ای نداشت. آنها از توبیخ متنفر بودند.

آنچه خدا تحمل می کند

مسیح در مَثَل تاکستان گفت: «وقتی زمان میوه فرا رسید، خادمان خود را نزد تاک‌فروشان فرستاد تا میوه او را دریافت کنند. پس کشاورزان خادمان او را گرفتند: یکی را زدند، دیگری را کشتند و سومی را سنگسار کردند. باز هم خادمان دیگری را فرستاد، که بیشتر از اولی بود. و آنها نیز با آنها چنین کردند.» (متی 21,34:36-XNUMX)

پولس نحوه برخورد با رسولان خدا را گزارش می دهد. او توضیح داد: «زنان مرده‌های خود را با رستاخیز باز می‌گردانند، اما دیگرانی که به خدا نیز اعتماد داشتند تا حد مرگ شکنجه شدند. آنها به رستاخیز بهتری از بازیابی آزادی خود امیدوار بودند. عده ای دیگر مورد تمسخر و شلاق، زنجیر و زندان قرار گرفتند. آنها را سنگسار کردند، اره کردند و با شمشیر به قتل رساندند. بی خانمان، سرگردان بودند، در پوست گوسفند و بز پیچیده بودند، رنج می بردند، مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند، بدرفتاری می کردند. دنیا ارزش تحمل چنین افرادی را نداشت که باید در بیابان ها و کوه ها، در غارها و دره ها سرگردان باشند.» (عبرانیان 11,35:38-XNUMX).

خداوند قرن ها با صبر و بردباری این رفتار ظالمانه با رسولان خود را تماشا کرد. او شریعت مقدس او را شکسته، تحقیر شده و پایمال شده دید. ساکنان جهان در روزگار نوح با طوفانی از بین رفتند. اما هنگامی که زمین دوباره آباد شد، مردم یک بار دیگر از خدا فاصله گرفتند و با خصومت فراوان با او روبرو شدند و شجاعانه با او مخالفت کردند. کسانی که توسط خدا از اسارت مصر آزاد شدند، همین راه را دنبال کردند. با این حال، پس از علت، به دنبال معلول است. زمین فاسد شد

حکومت خدا در بحران

حکومت خدا دچار بحران شد. جنایت روی زمین همه جا را گرفت. صدای کسانی که قربانی حسادت و نفرت انسانی شدند از زیر محراب برای انتقام فریاد می زد. تمام بهشت ​​به دستور خدا آماده بود تا به نجات برگزیدگان خود بیاید. یک کلمه از او، و صاعقه های آسمان بر زمین می افتاد و آن را پر از آتش و شعله می کرد. خدا فقط باید صحبت می کرد، رعد و برق می آمد، زمین می لرزید و همه چیز ویران می شد.

غیر منتظره اتفاق می افتد

هوش های آسمانی خود را برای تجلی وحشتناک قدرت مطلق الهی آماده کردند. هر حرکتی با نگرانی زیادی رصد می شد. انتظار می رفت که عدالت اجرا شود و خداوند ساکنان زمین را مجازات کند. اما «خدا آنچنان جهان را دوست داشت که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی داشته باشد.» (یوحنا 3,16:20,13) «من پسر محبوب خود را خواهم فرستاد. آنها برای او احترام قائل خواهند شد.» (لوقا 1:4,10 NL) چقدر مهربان است! مسیح نیامده تا جهان را محکوم کند، بلکه برای نجات آن آمده است. «در این است که ما خدا را دوست نداشتیم، بلکه او ما را دوست داشت و پسر خود را فرستاد تا کفاره گناهان ما باشد.» (اول یوحنا XNUMX:XNUMX).

عالم بهشت ​​از صبر و محبت خداوند بسیار شگفت زده شد. پسر خدا برای نجات بشر سقوط کرده انسان شد و تاج سلطنتی و لباس سلطنتی خود را از تن بیرون آورد. او فقیر شد تا با فقر او ثروتمند شویم. از آنجا که او با خدا یکی بود، فقط او توانست نجات را به انجام برساند. با این هدف، او در واقع به یکی شدن با انسان رضایت داد. با بی گناهی اش هر گناهی را به عهده می گرفت.

عشقی که همه چیز را می دهد

عشق نازل شده توسط مسیحا توسط انسان فانی قابل درک نیست. این یک راز غیرقابل درک برای ذهن انسان است. مسح شده حقیقتاً طبیعت گناه‌آلود انسان را با طبیعت بی‌گناه خود یکی کرد، زیرا با این عمل اغماض او قادر شد برکات خود را بر نژاد سقوط کرده سرازیر کند. به این ترتیب او این امکان را برای ما فراهم کرد که در وجود او سهیم باشیم. او با قربانی کردن خود برای گناه، راهی برای یکی شدن مردم با او باز کرد. او خود را در موقعیت انسانی قرار داد و توانایی رنج کشیدن را پیدا کرد. تمام زندگی زمینی او آماده سازی برای قربانگاه بود.

مسح به ما اشاره می کند به کلید تمام رنج ها و ذلت های او: عشق به خدا. در مَثَل می خوانیم: «اما سرانجام پسرش را نزد آنها فرستاد و با خود گفت: «از پسر من خواهند ترسید.» (متی 21,37:XNUMX) بارها و بارها، اسرائیل باستان از ایمان دور شده بود. مسیح آمد تا ببیند آیا کار دیگری می تواند برای تاکستان خود انجام دهد یا خیر. او در قالب الهی و انسانی خود در برابر مردم ایستاد و وضعیت واقعی خود را به آنها نشان داد.

کسانی که مرگ را دوست دارند در اشک رها می شوند

تاکستان ها چون او را دیدند با خود گفتند: این وارث است. بیا او را بکشیم و ارثش را بگیریم! و او را گرفتند و از تاکستان بیرون راندند و کشتند.» (آیات 38.39 و 23,37.38) مسیح نزد خود آمد، اما خود او او را نپذیرفتند. نیکی را به بدی، عشق را به جای نفرت برگرداندند. دلش عمیقاً غمگین شد زیرا اسرائیل را دید که هر چه بیشتر می لغزد. در حالی که به شهر مقدس نگاه می کرد و به قضاوتی که بر آن خواهد آمد فکر می کرد، گریه کرد: «اورشلیم، اورشلیم، ای که انبیا را می کشی و کسانی را که نزد تو فرستاده شده اند سنگسار می کنی! چند بار خواستم فرزندانت را جمع کنم همانطور که مرغ جوجه هایش را زیر بال هایش جمع می کند. و تو نخواستی! اینک، خانه شما برای شما ویران خواهد ماند.» (متی XNUMX:XNUMX،XNUMX)

مسح شده «مردم خوار و طرد شده، مرد غم و اندوه و آشنا به غم» (اشعیا 53,3:18,5). دستهای شیطانی او را گرفتند و به صلیب کشیدند. مزمورنویس درباره مرگ او چنین نوشت: «بندهای مرگ مرا احاطه کردند و سیلاب‌های ویرانی مرا به وحشت انداخت. بندهای مرگ مرا احاطه کرد و ریسمانهای مرگ بر من چیره شد. چون ترسیدم خداوند را خواندم و به خدای خود فریاد زدم. سپس صدای مرا از شقیقه‌اش شنید و فریاد من در گوشش آمد. زمین می لرزید و می لرزید و پایه های کوه ها حرکت می کرد و می لرزید، زیرا او خشمگین بود. دود از بینی او برخاست و آتش از دهانش سوخت. شعله های آتش از او فوران کرد. آسمان را خم کرد و فرود آمد و تاریکی زیر پایش بود. و او بر کروبی سوار شد و پرواز کرد و بر بال باد اوج گرفت.» (مزمور 11:XNUMX-XNUMX).

پس از گفتن مَثَل تاکستان، عیسی از شنوندگان خود پرسید: «وقتی سرور تاکستان بیاید، با تاک‌کاران شریر چه خواهد کرد؟» در میان کسانی که به مسیح گوش دادند، همان مردانی بودند که در آن زمان برای مرگ او برنامه ریزی شده بودند. اما آنها چنان غرق این داستان بودند که پاسخ دادند: "او شریر را به پایان می رساند و تاکستان خود را به تاکستان های دیگر اجاره می دهد تا میوه را در زمان مناسب به او بدهند." (متی 21,41:XNUMX). آنها متوجه نشدند که فقط قضاوت خود را کرده اند.

دنباله دنبال می شود

مرور و Herald، 17 ژوئیه 1900

Schreibe einen Kommentar

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

من با ذخیره و پردازش داده های خود مطابق با EU-DSGVO موافقت می کنم و شرایط حفاظت از داده ها را می پذیرم.